پسر
کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه
رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسدو شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار
متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.
پسرک پرسید:
«خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان
را به من بسپارید؟»
زن پاسخ داد: «کسی هست که این کار
را برایم انجام می دهد.»
پسرک گفت: «خانم، من این کار
را با نصف قیمتی که او می دهد انجام خواهم
داد.»
ادامه داستان را در ادامه مطلب بخوانید