به نقل از باشگاه خبرنگاران،روی صندلیهای بزرگ و چرمی دفتر روزنامه که دستههایش تکیهگاه آدم بزرگهاست کوثر گم میشود. او با آن موهای کوتاه لخت و دو چشم هوشیار زل میزند به ما که محو تماشایش شدهایم.
کوثر متولد دی ۸۸ است یعنی هنوز هفت ماه مانده تا چهار ساله شود، اما میتواند بخواند، بنویسد، بیشتر سورههای جزء سیام قرآن را از بر بگوید و برخی سورهها را به انگلیسی ترجمه کند.
تماشایی بودن کوثر از این بابت است. او با بقیه بچههای سه ساله فرق دارد چون زیر آن چهره کودکانه که وقتی در دفتر روزنامه حوصلهاش سر رفت به شیطنت افتاد، دختری باهوش نشسته که اگر حالا در کلاس اول یا دوم دبستان بنشیند از همکلاسیهایش عقب نمیماند
متن کامل خبر در ادامه مطلب
در پی خداحافظی فرزاد جمشیدی از اجرای برنامههای تلویزیونی، حامد جوادزاده از تهیهکنندگان تلویزیون که مسؤولیت ساخت برنامه سحر شبکه دو در ماه رمضان امسال را عهدهدار است، نامهای به جمشیدی نوشت و خواستار بازگشت او به رسانه شد.
در ابتدای این نامه آمده استسینمای ما- فرزاد جمشیدی، مجری برنامههای مذهبی تلویزیون و اجراکننده ثابت ویژه برنامههای «یاد خدا» در سحرگاههای ماه رمضان پس از ۲۰ سال همکاری با سازمان صداوسیما، با انتشار نامهای برای همیشه از کار اجرا خداحافظی کرد. متن کامل نامه فرزاد جمشیدی را این جا میخوانید
متن کامل نامه در ادامه مطلب
شب زفاف
نکاتی که در شب زفاف
باید مورد توجه قرار گیرد(برای خانم ها )
*مهمترین عامل
در رفع درد ناشی از برقراری ارتباط در شب زفاف آماده کردن
روحی و روانی شما و متقابلا همسرتان است که این کار در مورد شما از طرف
شوهرتان باید بخوبی انجام شود.
نکات در ادامه مطلب
هجرامام؛ جان ودل از مومنین شکسـت / بـرجـان آن شکسته دلان صد سلام باد
رحلت جانسوز امام خمینی(ره) تسلیت باد
***
بلبل به هوا ی گل چه شیداست هنوز
رفتی ز جهان اگر چه ای روح خدا
لیکن علم مهر تو بر پاست هنوز
رحلت جانسوز امام خمینی(ره) تسلیت باد
پایگاه خبری "الحدث الشبوه" در خبری به نقل از هفته نامه "الناس" نوشت همزمان با انتشار برخی خبرها درخصوص مرگ بالینی "ملک عبداله بن عبدالعزیز" پادشاه عربستان، سفر"عبدربه منصور هادی" رئیس جمهور یمن به این کشور به دلایل نامعلومی وتا مدتی نامعین از سوی عربستانی ها به تعویق انداخته شد
متن کامل خبر در ادامه مطلب.
دختر دانشجویی در رشتهی روانشناسی
مشغول تحصیل بود، سه خواهر
داشت که یکی
از آنها در دورهی دبیرستان تحصیل میکرد و دو خواهر دیگر دوران راهنمایی
را پشت سر میگذاشتند، پدرشان بقالی کوچکی داشت که از عرق جبینش چندرغازی
کسب میکرد تا هزینهی تحصیل دخترانش را بپردازد.
از میان
دخترانش، دختر دانشجویش یک دختر استثنایی بود، بسیار باهوش و زرنگ و
نیز خوش مشرب و خوش اخلاق، بگونهای که همکلاسیهایش برای دوستی با او با
هم رقابت میکردند.
خودش داستان زندگیاش را چنین تعریف میکند:
روزی از روزها که پس از پایان درس از دانشگاه خارج میشدم ناگهان
جوانی
زیبا رو با قامتی رعنا و لباسی برازنده روبرویم سبز شد، چنان به من خیره
شده بود که گویا سالهاست مرا میشناسد! با بیتوجهی به راهم ادامه دادم اما
رهایم نمیکرد و قدم زنان پشت سرم حرکت میکرد، با صدایی آرام و کودکانه
گفت: به خدا دوستت دارم، عاشقتم، مدتهاست به تو میاندیشم، میخواهم با تو
ازدواج کنم! شیفتهی اخلاقت شدهام!
به سرعتم افزودم، قدمهایم
میلرزید و عرق از پیشانیام سرازیر شده بود.
تاکنون با چنین صحنهای مواجه نشده بودم، هراسان به خانه رسیدم و آن شب تا
صبح صحنهای که اتفاق افتاده بود را مرور میکردم.
روز بعد هنگام
خروج از دانشگاه دوباره او را دیدم… درحالی که لبخندی زیبا
بر لبانش نقش بسته بود در مقابلم ایستاد و سخنان عاشقانهی دیروزش را تکرار
کرد. دوباره با بیتوجهی راه خانه را در پیش گرفتم اما رهایم نمیکرد،
نهایتا نامهای بسویم انداخت و راه بازگشت را در پیش گرفت… متردد بودم نامه
را بردارم یا نه؟ دستانم میلرزید، دلهره داشتم، پس از چند دقیقه کشمکش با
درونم بالاخره نامه را برداشتم، نامهای مملو از جملات عاشقانه و همچنین
حاوی معذرت خواهی بابت اعمال نسنجیدهاش. نامه را پاره کرده و در سطل آشغال
انداختم.
دیری نگذشت که صدای زنگ تلفن را شنیدم، گوشی را
برداشتم، خودش بود،
میخواست بداند نامهاش را خواندهام یا نه، گفتم: اگر میخواهی پا از
گلیمت فراتر بگذاری خانوادهام را خبر میکنم، و تلفن را قطع کردم.
ساعتی نگذشته بود که بار دیگر تماس گرفت. قسم میخورد که هدفش پاک است و قصد ازدواج دارد، میگفت: بازماندهی یک خانوادهی ثروتمند است و شاهزادهی رؤیاهایم خواهد شد و برایم قصری بلورین خواهد ساخت
.
داستان در ادامه مطلب
آنان را به مرج عذراء بردند، هر نفر را به یکی از مردم شام دادند که بکشد. حجر را به شخصی از حمیر دادند. حجر گفت: بگذار دو رکعت نماز بخوانم، به او اجازه داد. حجر وضو گرفت و دو رکعت نماز گزارد و آن را طولانی کرد.
حجربن عدی کندی، از صحابۀ پیامبر اکرم(ص) و از اصحاب خاص
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) بود که در سال ۵۱ یا ۵۳ به دستور معاویه به
شهادت رسید.
در زمان مرگ ابوذر در ربذه حاضر بود. در حوادث زمان خلافت
امیرالمؤمنین
(علیهالسلام)، نیز حجر بن عدی نقش فعالی داشت. وقتی ابوموسی اشعری
نمیگذاشت مردم کوفه، در جنگ جمل، به یاری علی(علیهالسلام) بروند، حسن بن
علی(علیهالسلام) و عمار یاسر به مسجد رفتند و ابوموسی را بیرون کردند و با
مردم سخن گفتند؛ سپس حجربن عدی کندی که از افاضل اهل کوفه بود، برخاست و
مردم را به یاری علی (علیهالسلام) فرا خواند.
متن کامل داستان در ادامه مطلب
به گزارش گروه چندرسانهای باشگاه خبرنگاران به نقل از روزنامه کویتی الوطن، محمد المهری افزود: خبرهای منتشر شده درباره انتقال جنازه حجر بن عدی به مکان غیرمعلوم نیز نادرست است.
چندی قبل شماری از افراط گرایان اسلامی مخالف حکومت سوریه، اقدام به تخریب حرم و حفر قبر "حجر بن عدی" یکی از صحابه پیامبر اسلامی در حومه دمشق کرده بودند. این اقدام با واکنش های زیادی روبه رو شد.
متن کامل خبر در ادامه مطلب
برایم نوشته بود :
گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند شاید چون آرزوهایم بلندند …
ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :
امیدی هست چون خدایی هست … آری و چه زیبا نوشته بود !
همواره با خود تکرار میکنم امیدی هست ؛ چون خدایی هست …
.
.
آدم فقط
وقتی گول می خورد كه صاف نیست وگرنه نمی شودكه انسان فرق دروغ با راست
رانفهمد چون دروغ خیلی طعم و بو و مزه اش با راست فرق می كند
بوی كبر
و بوی حرص و بوی آز درسخن گفتن بیاید چون پیاز ،آنچان كه اگر شامه
ظاهری ماسالم باشد بوی پیاز را می توانیم تشخیص دهیم
اگرشامه باطنی ما
هم سالم باشدمی توانیم تشخیص دهیم و می توانیم اطلاعات
رابگیریم . الهی قمشه ای
شما رهبر
ارکستر سمفونیک افكار و احساسات خویشید. نباید گامهای خود را با صدای
طبل و شیپور دیگران هماهنگ كنید. گوش به نوای درون خود بسپارید. نواهایی
كه از درونتان بر میخیزد را هدایت كنید. الهی قمشه ای
آدم فقط
وقتی گول می خورد كه صاف نیست وگرنه نمی شودكه انسان فرق دروغ با راست
رانفهمد چون دروغ خیلی طعم و بو و مزه اش با راست فرق می كند
بوی كبر
و بوی حرص و بوی آز درسخن گفتن بیاید چون پیاز ،آنچان كه اگر شامه
ظاهری ماسالم باشد بوی پیاز را می توانیم تشخیص دهیم
اگرشامه باطنی ما
هم سالم باشدمی توانیم تشخیص دهیم و می توانیم اطلاعات
رابگیریم . الهی قمشه ای
شما رهبر ارکستر سمفونیک افكار و احساسات خویشید. نباید گامهای خود را با صدای طبل و شیپور دیگران هماهنگ كنید. گوش به نوای درون خود بسپارید. نواهایی كه از درونتان بر میخیزد را هدایت كنید. الهی قمشه ای
تو را از جان و دل باشم خریدار / بیا ای یوسف زهرا(س) به بازار
بیا و انتقام مادر خویش / بگیر از دشمن بد اختر خویش
از آنهایی که حقش غصب کردند / عدو را جای حیدر نصب کردند
خدایا دل نازنین زهرای اطهر را بواسطه ی ظهور فرزندش شاد بگردان . . .
.
.
.
.
گیرم که خانه خانه ی وحی خدا نبود
آتش به بیت ام ابیها روا نبود
آن بانویی که حرمت قرآنی اش سزاست
در کوچه اش تهاجم اعدا سزا نبود
حالا چه وقت مجلس شورای رهبر است
حیدر مگر خلیفه ی دین خدا نبود
التماس دعا
.
تو را از جان و دل باشم خریدار / بیا ای یوسف زهرا(س) به بازار
بیا و انتقام مادر خویش / بگیر از دشمن بد اختر خویش
از آنهایی که حقش غصب کردند / عدو را جای حیدر نصب کردند
خدایا دل نازنین زهرای اطهر را بواسطه ی ظهور فرزندش شاد بگردان . . .
.
.
.
.
گیرم که خانه خانه ی وحی خدا نبود
آتش به بیت ام ابیها روا نبود
آن بانویی که حرمت قرآنی اش سزاست
در کوچه اش تهاجم اعدا سزا نبود
حالا چه وقت مجلس شورای رهبر است
حیدر مگر خلیفه ی دین خدا نبود
التماس دعا
.
مراسم عزاداری شب اول و دوم فاطمیه دوم سال ۱۳۹۲ در هیات ثارالله مسجد الهادی (ع) تهران به صورت صوتی در ادامه مطلب آماده دانلود میباشد
روایت وصلت
مجتبی خامنه ای داماد غلامعلی حداد
عادل است. غلامعلی حدادعادل درباره
نحوه شکل گرفتن این وصلت می گوید: «سال 77، خانمی به خانه ما زنگ زده بود و
گفته بود که می خواهیم برای خواستگاری خدمت برسیم. خانم ما گفته بود دختر
ما در حال حاضر سال چهارم دبیرستان است و می خواهد ادامه تحصیل دهد.
ایشان دوباره پرسیده بودند اگر امکان دارد ما بیاییم دخترخانم را ببینیم
تا بعد. اما خانم ما قبول نکرده بودند. بعد خانم ما از ایشان پرسیده بودند
اصلاً شما خودتان را معرفی کنید. و ایشان هم گفته بودند؛ من خانم مقام
معظم رهبری هستم. خانم ما از هول و هراس دوباره سلام علیک کرده بود و گفته
بود؛ ما تا حالا به همه پاسخ رد داده ایم. اما شما صبر کنید با آقای دکتر
صحبت کنم، بعد شما را خبر می کنم. بعد از صحبت با من قرار بر این شد که
آنها بیایند و دخترمان را در مدرسه ببینند که هم دخترمان متوجه نشود و هم
اینکه اگر آنها نپسندیدند، لطمهای به دختر ما نخورد. طبق هماهنگی قبلی،
خانم آقا آمدند و در دفتر مدرسه او را دیدند و رفتند. چند روز گذشت و من
برای کاری خدمت آقا رفتم. آقا فرمودند؛ خانم استخاره کرده اند، جوابش خوب
نبوده است.
حداد عادل ادامه می دهد: «بعد از چند روز خدمت
آقا رفتیم. آقا فرمودند؛
آقای دکتر، داریم خویش و قوم می شویم. گفتم؛ چطور؟ گفتند؛ خانواده آمدند و
پسندیدند و در گفت وگو هم به نتیجه کامل رسیده اند، نظر شما چیست؟ گفتم؛
آقا، اختیار ما دست شماست».
متن کامل خبر در ادامه مطلب
شاید برای شما هم پیش آمده باشد نیاز به توالت داشته باشید اما هیچ سرویس بهداشتی نزدیکتان نباشد. در این شرایط تصور کنید یک اتوبوس شیک و سفیدرنگ که رویش نوشته شده است سرویس بهداشتی عمومی، از دور به شما نزدیک می شود. فشار در آن شرایط چنان است که آرزوی دیدن چنین چیزی بیشتر به معجزه یا رویا می ماند.
در ارومیه اما این رویا سه سالی است تحقق پیدا کرده، یک سرویس بهداشتی اتوبوسی با سرویس های مخصوص زنانه و مردانه که از آن در برنامه های خاص استفاده می شود. در ویژه مراسم جشن روز جهانی راهنمایان گردشگری که این روزها در ارومیه در حال برگزاری است این اتوبوس در یکی از برنامه های گشت طبیعت گردی حاضران را همراهی می کرد. حضورش آرامش خاطری بود به چند صد نفری که در این برنامه بودند. در خلال همین گشت فرصتی دست داد تا به سراغ راننده این اتوبوس ویژه بروم و از او درباره چند و چون کارش بپرسم.
آن طور که گفت نامش «منصور جان به کف» است و از روز اول راه اندازی راننده این اتوبوس بوده، 48سال دارد اما بسیار پیر تر از آنچه هست نشان می دهد. خوش مشرب است و در قسمت جلوی اتوبوس که از بخش سرویس های بهداشتی مجزا شده برای خودش اتاقکی دارد با همه امکانات، یک تخت برای خواب، یک گاز کوچک برای درست کردن چای، یک صندلی کوچک برای نشستن و... از کارش راضی است. وقتی می شنود خبرنگارم و قصد گفت وگو و گرفتن گزارش دارم، سرش را تکان می دهد و می گوید خبرنگاری هم شغل سختی است، مواظب خودت باش. متن این گفت وگو در ادامه می آید.
اقدام تبلیغی اوباما در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در نشستن روی همان صندلی اتوبوسی که در سال 1955 تمرد یک زن سیاهپوست در نشستن روی آن باعث آغاز جنبش حقوق مدنی سیاهان آمریکا شد
یک میمون در حال ماساژ دادن یک گربه سیاه (کوالالامپور)
دانش
آموز هشت ساله آقای سنیل ماسیلا می گوید اجدادش را در خواب دیده که به او
گفته اند با خانمی ازدواج نماید تا روحشان برای همیشه در آرامش ابدی باشد.
پدربزرگ به سنیل گفت تو باید سریعا قبل از اینکه من فوت نمایم و بلایی بر
سر خانواده ما بیاید ازدواج نمایی !سنیل با توجه به علاقه ای که به خانم
هلن داشت او را پیشنهاد داد.
متن کامل خبر + تصاویر در ادامه مطلب تماشا کنیداین پرتره های غم انگیز که اثر هنرمند عکاس آلمانی Walter Schels و دستیارش میباشد، قبل و بعد از مرگ انسان ها را به فاصله چند روز یا چند ساعت به تصویر کشیده است. در این تصاویر از نوزاد ۱۷ ماهه تا مرد ۸۳ ساله به تصویر کشیده شده اند.
بطور حتم دیدن این تصاویر غم انگیز است اما نکته بسیار مهم در
مورد آنها این است که هر بیننده ای بعد از دیدن این تصاویر ناخودآگاه به
مرگ خود فکر میکند و شاید به این باور برسیم که فاصله ی بین مرگ و زندگی
تنها یک دم است.
استفان کاوی (از سرشناسترین چهرههای علم موفقیت) احتمالاً با الهام از همین حرف انیشتین است که میگوید:« اگر میخواهید در زندگی و روابط شخصیتان تغییرات جزیی به وجود آورید به گرایشها و رفتارتان توجه کنید؛ اما اگر دلتان میخواهد قدمهای کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگیتان ایجاد کنید باید نگرشها و برداشتهایتان را عوض کنید .»
او حرفهایش را با یک مثال خوب و واقعی، ملموستر میکند:...
« صبح یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم. تقریباً یک سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و درمجموع فضایی سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود تا اینکه مرد میانسالی با بچههایش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضای اتوبوس تغییر کرد.
بچههایش داد و بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب میکردند. یکی از بچهها با صدای بلند گریه میکرد و یکی دیگر روزنامه را از دست این و آن میکشید و خلاصه اعصاب همهمان توی اتوبوس خرد شده بود.
اما پدر آن بچهها که دقیقاً در صندلی جلویی من نشسته بود، اصلاً به روی خودش نمیآورد و غرق در افکار خودش بود. بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض بازکردم که: «آقای محترم! بچههایتان واقعاً دارند همه را آزار میدهند. شما نمیخواهید جلویشان را بگیرید؟» مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی دارد میافتد، کمی خودش را روی صندلی جابجا کرد و گفت: بله، حق با شماست. واقعاً متاسفم. راستش ما داریم
...
متن کامل داستان در ادامه مطلب
چند
وقتی بود در بخش مراقبت های ویژه یك بیمارستان معروف، بیماران یك تخت
بخصوص در حدود ساعت ۱۱ صبح روزهای یكشنبه جان می سپردند و این موضوع ربطی
به نوع بیماری و شدت وضعف مرض آنان نداشت.
این
مسئله باعث شگفتی پزشكان آن بخش شده بود به طوری كه بعضی آن را با
مسائل ماورای طبیعی و بعضی دیگر با خرافات و ارواح و اجنه و موارد دیگر در
ارتباط می دانستند.
كسی قادر به حل این مسئله نبود كه چرا بیمار
آن تخت درست در ساعت ۱۱ صبح
روزهای یكشنبه می میرد.
به همین دلیل گروهی از پزشكان متخصص بین
المللی برای بررسی موضوع تشكیل
جلسه دادند و پس از ساعت ها بحث و تبادل نظر بالاخره تصمیم بر این شد كه در
اولین یكشنبه ماه، چند دقیقه قبل از ساعت ۱۱ در محل مذكور برای مشاهده
این پدیده عجیب و غریب حاضر شوند.
در محل و ساعت موعود، بعضی
صلیب كوچكی در دست گرفته و در حال دعا بودند،
بعضی دوربین فیلمبرداری با خود آورده و ...
این مسئله باعث شگفتی پزشكان آن بخش شده بود به طوری كه بعضی آن را با مسائل ماورای طبیعی و بعضی دیگر با خرافات و ارواح و اجنه و موارد دیگر در ارتباط می دانستند.
كسی قادر به حل این مسئله نبود كه چرا بیمار آن تخت درست در ساعت ۱۱ صبح روزهای یكشنبه می میرد.
به همین دلیل گروهی از پزشكان متخصص بین المللی برای بررسی موضوع تشكیل جلسه دادند و پس از ساعت ها بحث و تبادل نظر بالاخره تصمیم بر این شد كه در اولین یكشنبه ماه، چند دقیقه قبل از ساعت ۱۱ در محل مذكور برای مشاهده این پدیده عجیب و غریب حاضر شوند.
در محل و ساعت موعود، بعضی صلیب كوچكی در دست گرفته و در حال دعا بودند، بعضی دوربین فیلمبرداری با خود آورده و ...
متن کامل داستان در ادامه مطلب
از آسمان پرسیدم پرستار کیست؟/گفت: وسیع تر از من است
از کوه پرسیدم پرستار کیست؟/ گفت: مقاوم تر از من است
از آینه پرسیدم پرستار کیست؟/ گفت: پاک تر از من است
از آب پرسیدم پرستار کیست؟/گفت: زلال تر از من است
از مادر پرسیدم پرستار کیست؟/ گفت: مهربانتر از من است
از پیامبر پرسیدم پرستار کیست؟/ گفت: از تمام یارانم به من نزدیک تراست
ازخودش پرسیدم پرستار کیست؟/ گفت: خادم خدا
.
.
.
دست خدا به همراهت ای دست سرشار از عاطفه و مهر.
دعای همه دردمندان بدرقه راهت ای سینه لبریز از ایمان و یقین.
دستت همیشه گرم ای نگران چشم های خسته و بیمار.
خدا پشت و پناهت ای باغبان گل های پژمُرده و شاخه های شکسته.
نسیم رضایت خدا گوارای وجودت ای جلوه گاه فداکاری و صبر، ای اسوه نیکوکاری، ای پرستار.
.
.
.
درودهای خدا بر تو پرستار / که هستی ناجی و دلسوز بیمار
ادامه می دهی راه کسی را / که هست الگوی صبر و عشق و ایثار
ولادت حضرت زینب کبری و روز پرستار بر شما مبارک باد
.
امروز تقویم سال ۹۲ برای آندروید – تقویم باد صبا ۴ ( تقویم اسلامی اذان گو باد صبا – نفحات ۹۲) مخصوص تقویم سال ۹۲ برای گوشی های آندروید آماده دانلود کردم. از ویژگی های تقویم ۹۲ باد صبا آندروید ،رایگان بودن آن می باشد. هم چنین ارائه نسخه ای ویژه از نرم افزار باد صبا برای سیستم عامل آندروید بهمراه ویجتی اختصاصی ویژه نمازگزاران ، توسط موسسه موج همراه نور تولید و عرضه شده است. شما هم اکنون می توانید تقویم سال ۹۲ برای موبایل اندروید را از ادامه مطلب دریافت نمایید.
لبخند مهربان تو جا در تنم دمید
فریاد حاجتم چو برون آمد از گلو
دست نوازش تو به فریاد من رسید
فقد از خداوند میخواهم که
خـدایا بالاتر از بهشت هم داری..؟
برای زیر پای مــــــــادرم می خواهم
روز مادر مبارک
حجة الاسلام والمسلمین سیدمصطفی خامنه ای، فرزند ارشد مقام معظم رهبری داماد آیة الله خوشوقت (رحمة الله علیه)
تعداد صفحات : 6
با عرض سلام خدمت دوستان گرامی . سایت 30download با ارائه جدید ترین مطالب سرگرمی در خدمت شماست . ______________________________________________________ توجه : جهت گذاشتن تبلیغات و نحوه قیمت ها به قسمت تبلیغات بالای سایت مراجعه کنید وبا انتخاب نمودن بنر مورد نظر (به صورت پیام کوتاه ) موافقت خود را اعلام نمایید و پس از واریز کردن مبلغ مورد توافق طرفین بنر شما گذاشته میشود . یاعلی
مدل لباس مجلسی زنانه 2014
مدل گوشواره دخترانه طرح 93
مدل شال ترکی دخترانه تابستان 93
مدل کت مجلسی مردانه 2014
طرح های زیبا لاک ناخن دخترانه
مدل لباس بهاری دختر بچه ها طرح 93
طرح های شیک بلوز بانوان مجلسی 2014
مدل لباس عروس اروپایی 2014
مدل های زیبا آرایش چشم عروس
93
مدل های جدید ماکسی بلند زنانه 2014
مدل مانتو های مارک ITAk